خداوندا مدتی بود تو را فراموش کرده بودم.
اصلا باور نمیکنم تو اینقدر مرا دوست داشته باشی تازه معنی این جمله رو فهمیدم که اگه تو یک قدم به طرف خدا بری خدا ده قدم به طرف تو میاد
خدایا چطور شکرگزار تو باشم.
مهم نیست دیگران چه قضاوتی میکنن
مهم این است که من تو را دارم...
امروزم خوب گذشت...
امروز بعده مدتا ارامشو حس کردم
چقدر حرفیدن با هومن خوبه...
واقعا عاشقشم.
قراره فردا بعده سه هفته ببینمش.
اصلا باورم نمیشه...وای دارم بال در میارم.
فردا حتما میپرم تو بغلشو داد میزنم
دوست دارم...
دیگه خسته شدم....
خسته شدم از این زندگی نکبتی
کسی درکم نمیکنه
کاش خودکشی راحت بود.....
کاش....
اونوقت خودمو راحت میکردم....
خدایا نمیخوام دیگه ادامه بدم....
چرا راحتم نمیکنی ؟؟
سلام گلم، میدونم خوب هستی
الانم پیش دوست جدید نشستی
توی ارامش کامل یا مستی
بگو چطوری دل به غریبه ها بستی
شکستی دلم رو دو دستی
رفتی از کنارم با چه قصدی
بگو چی هستی یه آدمی یا .........
نه حیف آدم تو خیلی پستی
هستیم رو دادی به باد
تو با دروغهای زیاد
دل ساده چی میگی، منتظر باش تا که بیاد
اون من و تو و معرفت رو کرده فراموش
دل ساده من، برو تیره بپوش
اما با تو، ای آقای مهربون
چه جوری بهت بگم، که این رسمش نبود
تو خبرداشتی که من عاشقتم
الان باید بگم دوست دختر سابقتم؟
چـــه جـــوری گـــریـــه میـــکـــردم...کـــه از تو دســـت ور دارم....
نــشـــد گـــریــه کنـــم پــیــشــت....نخـــواســـتم بـــد شــه رفــتارم...
نــمی خواســـتم بفــهمی تـــو.....که مـــن طاقـــت نمـــیارم.....
دلــم واســه خــودم میــسـوخت...بــرای قـــلـــب درگـــیرم.....
یـــه روز تــو خــنده هات گفتی ..تو مــی مونی و مــن مــــیرم......
سرم رو گرم میکردم....که از یادم بـــره ایــن غـــم......
ولــی بازم شــبا تا صبح...تورو تو خـــواب میدیدم....
نمیدونســتی اینارو......چرا بایـــد میــفهمیدی...
من و دیدی ولی یکبار ازم چیزی نپرســیـــدی..........
امروز دوباره تصمیم گرفت برگرده...
وقتی این تصمیمو گرفتو دوستش بهم گفت
یه حسی پیدا کردم...
یه حس عجیب...
میخواستم قبول کنم ولی...
حسین بهم گفته بود اگه بی محلی کنی برمیگرده.
واقعا حق داشت...
بهش گفتم نه...
به خودم گفتم سحر انقدر بدبخت نباش...
یه ذره غرور داشته باش...
گفتم میتونم بدون اون دووم بیارم..
و میارم
تصمیم گرفتم یه زندگی جدیدو شروع کنم.
امیدوارم بتونم...
امیدوارم...
خیلی سخته اون کسی که میگفت واسه چشمات میمیره
بره و سراغی از تو و نگات نگیره
خیلی سخته تو پاییز با غریبی اشنا بشی
اونوقت که بهار شد یه جوری ازش جدا بشی
خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی
وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی
خیلی سخته....
خدایا...
چقدر تنهایی سخته...!
چقدر سخته کسی که خیلی دوسش داشتی و داری وقتی باهاش تموم کردی ازت بخواد واسه اینکه از تنهایی دراد واسش رفیق پیدا کنی ... !
ادامه مطلب ...